مهـــرناز

و در پشت پرده ها گرگ و میش و سگ و گربه با هم عشق بازی می کنند...

مهـــرناز

و در پشت پرده ها گرگ و میش و سگ و گربه با هم عشق بازی می کنند...

فهمیدنِ بیماری، تنها راه درمان بیماریه

فهمیدنِ بیماری، تنها راه درمان بیماریه

مگه جز من تو این دنیا کسی می گرده دنبالت، کجا میری تو این سرما کجا میری با این حالت

مگه جز من تو این دنیا کسی می گرده دنبالت، کجا میری تو این سرما کجا میری با این حالت

ماند یک منِ دیوانه یاد، ارزانِ تو

ماند یک منِ دیوانه یاد، ارزانِ تو

مرا کم ولی همیشه دوست بدار...

مرا کم ولی همیشه دوست بدار...

به که گویم درد دل را که شود تکرار در آینه کوه

به که گویم درد دل را که شود تکرار در آینه کوه

بیا بیا ببر مرا دلم از اینجا زده است...

بیا بیا ببر مرا دلم از اینجا زده است...

که رفتن من، عین رفتن من باشد، و فرق داشته باشد ، با رفتن دیگران...

که رفتن من، عین رفتن من باشد، و فرق داشته باشد ، با رفتن دیگران...

برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی تنها دل خودت برای تو شور می زنه

برگرد خونه حتی اگه با خبر باشی تنها دل خودت برای تو شور می زنه

بیاید کادوهاتون رو بدید لطفا

بیاید کادوهاتون رو بدید لطفا

این داستان: اختلاف سنی!

این داستان: اختلاف سنی!

مهـــرناز

یادت باشه قلب تو شکسته نیست
چیزهای شکسته کار نمی کنند

برادر و خواهران کوچکتر :))

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ


بعد از چند روز پر مشغله، بالاخره به خانه برگشتم. وسایلم را گذاشتم کناری، لباس هایم را عوض کردم و دو عدد بالش و پتو برداشتم و همراه برادر جان وسط هال مستقر و مشغول تماشای فیلم شدیم. چیزی نگذشته بود که صدای موبایل جان درآمد و پیامی از داداش کوچیکه به دستم رسید...

ببینید:

گوشی را کنار انداخته و خواستم ادامه فیلم را ببینم که همین موقع و درست همین موقع - بدون کوچکترین فوت وقت - صدای موبایل برادر جان  بلند شد. این بار هم برادر کوچیکه بود با حماسه ای دیگر :)

ببینید:

+ به هر حال مادر جان روی ورود و خروج ته تغاری اش حساس است و در این مورد نمی شود جان فشانی کرد و با او در افتاد

+ اصلا در برای چه افتاد؟ شب نیاید خانه که کجا برود؟ می خواهیم صد سال نرود :)

+ خواهر و برادران کوچکتان را هرطور هست شب به خانه بکشانید. نگذارید بیرون بمانند. یعنی که چه !!

+ خودم به شخصه شیفته جمله آخر برادر جان شدم. یعنی نابودش کرد :دی

+ خودش اسم خودش را در موبایل جفتمان داداشی سیو کرده بچه :))))))

+ دیگه ببخشید این پست بار معنایی چندانی نداشت. اصلا نداشت که نداشت. وب خودمه. والا :دی

  • ۹۵/۰۸/۱۰
  • مهرناز .ج

نظرات (۲۳)

دلم برات تنگ شده بود مهرنازی😍
پاسخ:
عزیزم منم همین طوررررررر.
خوش اومدی دوباره ❤🌹🌹
:))))) آخی :)))
کلا یازده خونه
پاسخ:
:))))
  • بهار پاتریکیان D:
  • 😂😂😂
    خیلی ممنون واقعاً :|
    خواهر برادر منم همینن ، زیر آب زن های اعظم هم هستن :دی
    پاسخ:
    اصلا خواهر برادر بزرگتر باید همین باشن والسلام :))
    نه دیگه اینو نیستیم. زیر آب نمی زنیم :))
  • روشــنا ...
  • :))))))
    یعنی اون جمله اخر داداشت نابودم کرد به مولا :)))))
    کلی حال کردی با این ابجی بزرگه بودنها ;) خوشمم میاد از شما ک نا امید شدن رفتن سراغ اون یکی!!قشنگ معلومه حسابی هواشو داری :دی
    پاسخ:
    من رو هم :)))))
    حال هم دروغ نگم آره :))) آره دقیقا. تایماش هم یکیه ولی خب بازم نشد که بشه :دی
    حسااااابی :)))
  • بهار پاتریکیان D:
  • خیلی خوبین پس :)))
    پاسخ:
    خوبی از خودته قربان شما و این صوبتا :))
    حالا چندسالشه شبا براش مشکل پیش میاد نمیتونه خونه بیاد؟ :)) 
    پاسخ:
    ۲۲
    زیاد هم کوچیک نیست ولی خب مادر است دیگر :))
    + اتفاقا همه حرف ما اینه که خونه بیاد. میتونه خونه بیاد. نمیتونه نیاد :)
    خیلی خوبین شما:)) 

    +متاسفانه من هنوز کوچیکه حساب می شم:| خودت عمق ماجرا رو درک کن
    پاسخ:
    خوبی از خودته انار جان :)
    + جدی؟ اشکال نداره. اونم یه حال و هوا داره :) قشنگ درک کردم :دی
    22؟:/ با این سنش داره منت کشی می‌کنه؟ :/ چه سوسولانه :دی
    پاسخ:
    آخه یه مقدار سابقه ش خرابه. قبلا مشکلی نداشت اما چند شب که دیر اومد و چند شب دیگه که نیومد گندی اساسی کاشت که از اون به بعد قرنطینه شد :)
    اتفاقا خیلی بامزه بود! ^___^
    چه باحالید شماها 😂👌
    پاسخ:
    جیگرتو گندمی. 
    مخلصیم ^__^ 
    باحالی از خودتونه❤

    چه برادر و خواهر های خوبی هستید. 
    خوبه که روی اونها نظارت دارید.
    دیشب داشتم فکر میکردم اگر یه داداش داشتم که سنمون به هم نزدیک بود چی میشد؟
    پاسخ:
    ممنون نظر لطفتونه :)
     ندارم :)
     خب نظرات و شرایط متفاوته اما من فکر می کنم بد نمی شد :)
    البته برای شما که پسرید فکر کنم خواهر مناسب تر باشه

    :)))

    پاسخ:
    :))
  • مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
  • چه مکالمه ی نازی
    =))))
    من زورم به داداشی نمیرسه
    ولی اون هیچوقت از 8 شب به اونور بیرون نیس بچم اصن:)))
    پاسخ:
    میم ^__^
     زور که نه :) ما صلاحشو می خوایم :دی
    چقدر خوب :) والا داداش کوچیکه ما رو ول کنی اصلا خونه نمیاد !! اصلا اگه پیام نمی داد یادم رفته بود یه داداش کوچیکترم دارم. قیافش یادم نیس :دی
  • کفشدوزک بلاگ
  • دی: عاشق اون خط اخرشدم هرجا میری یازده خونه ای
    ((((((-: ماکه خواهربرادر کوچیکترنداریم تکلیف چیه کیو بکشیم خونه؟
    پاسخ:
    :))
    اومم.. خودتون رو :) خودتون رو بکشید خونه
    میشه حتی به دخترخاله ای پسرخاله ای کسی تو فامیل که کوچکتر هم باشه فکر کرد :دی
  • خانوم مهندس
  • وای چقد خندیدم
    مخصوصا اونجا که گفت به مشکلت بگو ترجیحا تو روز پیش بیاد 😊
    پاسخ:
    برادره دیگه :)) 😄
    سلام بانو . بهترین خداروشکر
    پاسخ:
    سلام. ممنون خدا رو شکر
  • شِمِلـــ ـــیـــا
  • چه باحالید شما ^_^
    پاسخ:
    :)
    قربان‌شما :)
    ممنونم که موجبات خنده و شادی ما را فراهم نمودی :)
    پاسخ:
    خواهش می شود :)
  • ابو اسفنج بلاگفانی
  • خیلی هم عالی و بامزه.
    پاسخ:
    :)
    عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــزمْ .

    وَ

    تو امّا

    چگونه

    اینقدر

    بی منی .

    سارا قبادی
    پاسخ:
    عزیز ترین 😍
    من
    بی تو؟
    محال است
    یک لحظه هم نتوانم...
    خیلی خوب بود :-)))
    پاسخ:
    ^__^ 
     ( ^__^ )
    اصلا این درد مشترک همه ته تغاریهاس
    پاسخ:
    عزیزم ^__^
    چقدر دلم میخاد یه شب نیام،برادرم زورم کنه بیا،یا خواهرم
    راستی من برادر ندارم که:|
    پاسخ:
    عزیزم .
    خواهر چی؟ خواهر داری؟
    سلام به همه، از آنجایی که من واقعا مایلم این را بخوانم
    پست وبلاگ به طور منظم به روز می شود. این خوب است
    اطلاعات
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">