منتقد یا وزیری، سفیری؟ نقد اثر یا صاحب اثر؟

بعد از ظهر دو شنبه / برایان و آلیس در خدمت اقای جین (مسئول کتابخانه ی فورکس) و اقای والتون (مثلا منتقد آثار ادبی)
اقای والتون - خب ! اخرین کارتون رو بذارید رو میز
برایان و آلیس که دیگر از فراخوان های دو شنبه بعد از ظهر و در خواست های نمایشی اخرین کار و بازی های ناشیانه اقای والتون در نقش منتقد، خسته شده بودند، نگاهی به یکدیگر انداختند و سپس آلیس طبق نقشه قبلی یکی از خطرناک ترین کارهایش - که اخری نبود - را روی میز گذاشت.
رنگ چهره ی اقای والتون هنگام خوانش لحظه به لحظه تغییر می کرد. ابتدا صورتی و کمی بعد سرخ شد و به کبودی که رسید برگه ها را پرت کرد روی میز و از جا بلند شد:
- گفتم اخرین کارت
آلیس - اخرین کارم بود
والتون - این که سیاسی بود
آلیس - سیاسی یا هر چی، اخرین کارم بود
والتون طول و عرض سالن را قدم زد:
- مطمئن باش آخرین کارت هم می مونه
صدای پوزخند الیس، والتون را عصبی کرد.
آلیس - می خندی؟ آره بخند، ممنوع الکار شدن خنده هم داره
این بار صدای خنده برایان هم بلند شد. صدای اقای جین از پشت سر آمد:
- برایان !
آلیس و برایان هر دو با به عقب برگشتند! جین به درگاه تکیه داد و دست در جیب کرد:
- شنیدم اخیرا در رفت و امدی
برایان که منظور جین را فهمیده بود، گفت:
- چطور؟ نکنه شما هم می خواید دستور ممنوع الخروج صادر کنید؟
جین پوزخند زد. این بار الیس به حرف آمد:
- تو مملکتی که منتقدش تهدید ممنوع الکار شدن میکنه، بعید نیست مسئول کتابخونه اش هم دستور ممنوع الخروج شدن صادر کنه
والتون - من یه منتقدم، تو یه نویسنده. درک می کنم اگه از من خوشت نیاد. امیدوارم تو هم کار منو درک کنی
آلیس - بله درک می کنم. درک می کنم که یه منتقد خوب لزوما نباید نویسنده خوبی باشه. اما یه نویسنده خوب بهتره منتقد خوبی باشه تا بتونه کارشو قبل از همه نقد و ایراداشو برطرف کنه. من همه اینا رو درک می کنم، تنها چیزی که درک نمی کنم اینه که شما هیچ کدوم اینا نیستید اما هر دو کارو انجام می دید... مملکت عجیبیه !
+ آلیس شخصِ بنده و برایان برادر جان می باشند. والتون و جین هم دو مرد باند باز که در ظاهر یک منتقد ساده ( که کوچکترین دانش ادبی دارا نیست) و یک مسئول کتابخانه ساده تر و در باطن شاید وزیری سفیری چیزی باشند !
+ ماجرا کاملا واقعی بود و در آخر هم به همراه برادر جان از آن در ظاهر کتابخانه و در باطن شاید وزارتخانه ای سفارتخانه ای چیزی، اخراج شدیم!
+ مملکت عجیبی ست!
- ۹۴/۱۲/۱۴