مرا کم ولی همیشه دوست بدار...
- اگه زمین صاف بود خیلی خوب بود. پیاده می رفتیم تا تهش، می شستیم اون آخرش، پامون رو آویزون می کردیم، یه سیگار می کشیدیم و بعدش می پریدیم تو فضای بی انتها
+ تو سیگار می کشی؟
به اندازه سه ثانیه تو چشماش نگاهش کردم:
- از کل حرفای من فقط همین تیکه شو گرفتی؟
+ سیگار می کشی؟
- اگه زمین صاف بود و پیاده می رفتم تا تهش، می شستم اون آخرش و پامو آویزون می کردم، آره می کشیدم
+ چرا انقدر سیاه؟ چرا انقدر ناراحت؟ کسی تو رو از دست داده؟
"کسی تو رو از دست داده؟" خوشم اومد! جایگزینی هوشمندانه برای "کسی ترکت کرده؟"
- خودم... هر روز صبح که از خواب بیدار میشم حس می کنم بخشی از روحم می خواد قسمتی از کالبدم رو ترک کنه... آخر شبا کندن و جدا شدنش رو کاملا حس میکنم... هر روز بیشتر از دیروز و هر شب عمیق تر از شب های پیش...
نفس عمیقی کشید و سرشو تکون داد:
+ مهم ترین و مؤثرترین رابطه ای که یه نفر می تونه تو کل زندگیش داشته باشه رابطه با خودشه. اگه کسی ترکت کنه زخمی که از خودش درون تو به جا میزاره بالاخره یه روزی التیام پیدا میکنه. از بین نمیره ولی کمرنگ تر میشه. اما اگه خودت خودت رو ترک کنی دیگه این زخم نیست که درونت شکل می گیره، حفره ست. یه حفره بزرگ و بد ریخت روی قلبت و اطرافش که هیچ وقت با هیچی پر نمیشه و جای خالی اش هر روز تهی ترت می کنه... چیز خوبی نیست... ببین منو. مهم نیست چه اتفاقی برات افتاده و چقدر دردناک بوده، یه قولی بهم بده. قول بده تا اون آخر، تا وقتی زنده ای، هر چی که شد هیچ وقت منو ترک نکنی
اشک هامو با پشت دست پاک کردم و دستمو دراز کردم سمت آینه و صورتمو از روش قاب گرفتم:
- قول می دم... تا اون آخر، تا وقتی زنده ام، تا آخرین لحظه ای که نفس می کشم... تنهات نزارم... من تو رو شاید کم، ولی همیشه دوست دارم...
+ ...
- ...
+ پاشو، پاشو صورتتو پاک کن، حاضر شو ببرمت یه جا
- کجا؟
+ یه جا که زمینش صاف باشه، پیاده بری تا تهش و بشینی اون آخرش. پاتو آویزون کنی و حال بدتو همون جا بریزی پایین
ساعتی بعد، دختری بالای تونل نشسته و دو تا دستاشو ستون بدنش کرده بود. خیره به خیابون و ماشین ها و رنگ ها و چراغ های زیر پاش، در حالی که از سرما تو خودش مچاله شده و تا یقه تو کلاه خز دارش فرو رفته بود، پاهای آویزون شده اش رو تکون می داد و ماشین ها و آدم های اون پایین رو با دور و نزدیک کردن کفش هاش به هم، اندازه می زد...
دختر تنها نبود. گویا اون شب خیلی ها قصد داشتند با خودشون عهد و پیمان ببندند.
خیره به منظره زیر پاش، وقتی حضور نفر دومی رو کنارش حس کرد، با کم کردن صدای جک توی هدفنش و بدون اینکه مسیر نگاهشو عوض کنه، تکون دادن پاهاش رو متوقف و یکی از دستاشو به سمتش دراز کرد:
- سیگار داری؟
پسر نگاهش را بین نیم رخ دختر و دست درازه شده او گرداند و اولین فکری که از ذهنش گذشت را به زبان آورد:
+ کسی از دستت داده؟
+جک:
- ۹۷/۰۸/۱۲