ماند یک منِ دیوانه یاد، ارزانِ تو
يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۴۲ ق.ظ
امشب بی توجه به چشمای متعجب همه و و "نه" ی قاطع و همراه با دادِ مامان و نگاه مسخ بابا و البته لبخند ریز نهفته درش، به برادر جان قول دادم شب عروسیش جزو یکی از ساقدوش های داماد باشم ...
همین قدر وفادار، وفادار...
ماند یک منِ دیوانه یاد، ارزانِ تو
ای امان از درد بی درمانِ تو
+ چند تا اتفاق مهم افتاد قبل از این شب که می خواستم پستشون کنم. خواستم اول اونا رو آپ کنم ولی ادیتشون مونده، حیف بود این پست رو به خاطر اونا عقب مینداختم.. میگم براتون اون اتفاقات رو.
++ عکس: من :)
حتی اون تیکه شعر هم باز از من :)
- ۹۷/۰۸/۲۷